جنگ…!
کی بین این همه آدم
رنج ونفرت و کشیده
توی فکرش چی گذشته
بین جنگ ها چی رودیده
کاشکی آدما ی عالم
نفرتا رو خاک می کردن
همه بارحم و مروت
کینه ها رو پاک می کردن
(کاشکی , کاشکی , کاشکی , کاشکی )
( بین آدما بود آشتی )
اگه خنده ها دوباره
جای گریه می نشستن
همه توی جشن ملی
دیوارا رو می شکستن
قلب ها رو بروی کینه
هک می کردن ومی بستن
همه بی ترس وتصب
از تو مرزا می گذشتن
یا که رنگ ها یکی می شد
جای سرخی وسیاهی
آدما نزاد نداشتن
مشترک بود هم صدایی
گل که لاله وا نمی شد
جای رازقی تو گلدون
هیچ کجا پیدا نمی شد
رنگ مرگ و نفرت و خون
(کاشکی , کاشکی , کاشکی , کاشکی )
( بین آدما بود آشتی )