بانوی این ترانه ها
بانوی این ترانه ها کاش بشه باز تورو نوشت
که عالمی داره نگات، یه جائیه مثل بهشت
دوبـاره آشـوبـه دلـم، کـلـی صـدا تـو سـرمـه
کاش میشد این حس و نوشت میون چندتا کلمه
دل همه تـرانـه هـا ابـری که نـه، بـارونیه
یکی که شکل شاعراس اینجا هنوز زندونیه
اگه تو برگردی بیای ترانه ها جون میگیرن
من میرسم به آسمون، سایه و زندون میمیرن
باز اگه تو بهانه شی همبازی میشم با شبا
دس میکشم رو تن ماه، میرم ملاقات خدا
فرشته ها صف میکشن شاید ببیننت یه بار
قـسـم به حـالـت نگات، ترانه مو تنها نذار
بانوی مهتاب و غزل، بانوی این ترانه ها
خاطره هاتو خط نزن، نذا بمیره این صدا
وقتی نباشی به خدا ترانه ها در به درن
تو کوچه های دفترم پنجره ها تیره ترن
کاش بشه باز تو رو نوشت اما نه شکل آرزو
کاش دوباره پیش چشـام بشینی و بـگـی بـگـو
بانوی این ترانه ها کاش بشه باز تورو نوشت
که عالمی داره نگات ، یه جائیه مثل بهشت