اسیر
رویای شیرین منو
با صحبتات زهرمیکنی
با چشمای منتظرم
باز دوباره قهر میکنی
بازم میخوای طوفان بشی
چشمامو بارونی کنی
این روح سرکش منو
توغصه زندونی کنی
این دل من اسیره تو
آیینه و نور چشات
دردای تو مقدسن
به حرمت خاطره هات
غرورمو له میکنی
لبخندت اما مرهمه
به تن پر درد دلم
قلب توئه که محرمه
هر جوری آزارم کنی
دستام تو دستات میمونه
دردی که ما کشیدیمو
جز ما کسی نمیدونه
آسون پیشت نیومدم
آسون ازت نمی کنم
اما اگه خستم کنی
به سیم آخر میزنم
قطعه ی پازل دلم
با هیچکی جز تو جور نشد
ای نیمه ی گمشده ام
عشق ما سوت و کور نشد