دختر آریایی
دختر آریایم با موی پر پشت
با یه جوون چشم سیاه از کیش زرتشت
یه عشق پاک، عشقی اصیل از جنس خورشید
قایم موشک دور ستون تخت جمشید
شبا تو آتیشکده آتیش می سوزوندیم
اوستا رو ورق ورق تا صبح می خوندیم
یه عشق ایرونی و پارسی توی دستم
تنگ غروب کنار هم تو نقش رستم
تو تالار آپادانا با حاجی فیروز
با ساز زیبای عمومون، عمو نوروز
کنار جد خوبیامون، تو پاسارگاد
اهرمن سپردیمش به دستای باد
عشق اهورایی من، جوون زرتشت
کی بود که شهر آرزو،هااااای ِ، ما را کشت