اکنون
« اکنون »
منو اکنون ببوس ای گل یاسم
همین حالا که غرق التماسم
همین اکنون منو بگیر در آغوش
در این لحظه که هستم سرد و خاموش
منو تسکین بده ای نازنینم
همین حالا که من عاشقترینم
همین حالا بیا شوری به پا کن
منو با طعم عشقت آشنا کن
بیا ساقی نور شو در شب سرد
همین حالا باید ماهو صدا کرد
همین اکنون بیا تا دل ببازیم
از گلبرگ اقاقی پل بسازیم
بیا با نغمه های باد برقصیم
نشان گلو از مهتاب بپرسیم