حسودی
همش فکر تو بودم من
تو روزایی که تو فکرم نبودی
تو با غریبه ها خوش حال بودی
منم تنها میمردم از حسودی
حسودی میکنم وقتی میخندی
میبینه چشم نا محرم لباتو
یا وقتی شعر میخونی تو خلوت
ولی میشنوه نامحرم صداتو
برای تو منم نامحرم و دور
همش خواستم به تو نزدیک باشم
نزاشتی حتی سیر نگات کنم من
میخواستی تا ابد درگیر باشم
شدم درگیر عشقی بی سرانجام
که داره میسوزونه تار و پودم
میترسم فکر کنی یادت نموندم
بگی درگیر عشقی ساده بودم
به اون خدایی که خالق عشقه…
که عشقت رو تو قلب من نوشته
بمیرم و برم آخر جهنم
تو باشی باز جهنمم بهشته…