((مادران بی دختر))
این ترانه از زبان یک مادر برای عروسکی که بجای دخترش بوده سروده شده!!
…………………………………..
گاهی دلت اونقدر میگیره حس میکنی.. تنهای تنهائی
حس میکنی این زندگی پوچه در حسرته یک مشت.. رویائی
چشماتو میبندی ولی افسوس یک لحظه هم.. آروم نمیگیری
بیزاری از فردا و فرداها حس میکنی.. از زندگی سیری
هر شب به جای اونکه دوس داریش اندوه و غم …همبسترت میشه
اغوش میگیری عروسک رو تو خواب عروسک.. دخترت میشه
با گریه میگی دخترم لا لا آروم بخواب …مامان .. بیداره
دلواپسه امروزوفرداته یک دم ازت.. چشم برنمیداره
لا لا بخواب امشب نپرس ازمن بابا چرا.. هر شب پریشونه
با دوستهاش آخه کجا میره؟ از ما چرا.. اینقد گریزونه؟
گل دخترم بین منو بابا یک رشته بود.. انگار پوسیده
هرچند هست اما تو..میدونی از کی.. مامانت رو نبوسیده؟؟
حس میکنم حتی یه وقتایی انگار نمیخواد.. همسرش باشم
بیزاره از من..باورت میشه صرفا میخواد.. همبسترش باشم
………………………………………..
طفلک عروسک گیج و مبهوته ناراحته از اینکه.. بی جانه
با خود میگه کاش دخترت بودم دختر انیس درد مامانه
……………………………………………………
اینقدر در خود بغضتو نشکن نگذار غمات.. قدره یه دریا شه
دختر نداری لااقل بگذار گاهی..عروسک دخترت باشه