غرور
تو از فاصله خسته ای
بهم میگی که داغونَم
حالا فهمیدی واسه چی
چرا گریه شد مهمونَم
من تمومِ لحظه ها رو
به یادت آسون پاک کردم
دلی که واسم مُرده بود
با آرزوهام خاک کردم
تو هم درگیرِ احساسی
امّا این و نمی فهمی
با این که داغونِ حالت
میگی نداری تو سَهمی
غرور رو واسطه کردی
واسه جدایی بینمون
تو هم حالِ بدی داشتی
وقتی گفتی اینجا نمون
تو که بامن هی لج کردی
تو دنیاتو ویرون کردی
پشتِ پا زدی به بَختت
منو تو که بیرون کردی
میدونم داری میمیری
میمیری تو ازتنهایی
غرور اجازه نمی ده
بهم بگی تو کجایی
چشمای جاده چه خیسه
ردِ پامو کوچه شسته
تو دیگه دنبالم نگرد
بزار فاصله بیفته
امیدوارم بتونم محبت های شما عزیزان رو جبران کنم
من ترانه سرای خوبی نیستم
امیدوارم از دل نوشته هام خوشتون بیاد
موفق باشید