قایق
قایق قدیمیم من روی موج بی ترحم
یه ترک خورده چوبی که میشه توقطره ها گم
یه قسم خورده که بایدتا ابداسیربمونه
نفسش بنده به موجی که میخواداونوبرونه
توی سرمای زمستون، وسط آبی دریا
سقف آسمون لباسم رخت خوابم کف موجا
واسه قایقرون تنهایه امیدتازه هستم
همیشه دلنگرونه کسی کاری نده دستم
توی دنیایی که هرکس پی یه لقمه ی نونه
من وقایقرون پیرو یه خداکه مهربونه.