مُسکِن
وقتی مسکن می زنی تو، سردرد می گیره اتاقم
تزریق می شی توی چشمام؛ بارونیِ یک اتفاقم
وقتی مسکن می زنی تو، توو بسترت آزاد می شم
سلول گرم انفرادی! روی لب تو شاد می شم
وقتی مسکن می زنی تو، می دونم امشب بیقراری
تحریر می شی روی سینه م؛ قدِ یه لحظه کم می آری
وقتی مسکن می زنی تو، قدِ یه نقطه ریز می شی
سُر می خوری از لای دستام؛ مثه یه ماهی لیز می شی
وقتی مسکن می زنی تو، روو این صدا شلاق می شی
می بینمت روو نقطه جوش وقتی که داری داغ می شی
وقتی مسکن می زنی تو، تکرارِ یک آغوش می شی
احساسِ خوب یه ترانه زیر هجوم دوش می شی
وقتی مسکن می زنی تو، از یک نفس لبریز می شم
آنقدر یورش می برم تا در حجم تن، پاییز می شم
وقتی مسکن می زنی تو، تسکین این حال خرابی
وقتی مسکن می زنم من، تا آخر این قصه خوابی