ترانه چیست؟
ویژگی های ترانه:
ترانه کلامی سهل و ممتنع است! ترانه با سادهترین واژهها و عبارات و تصاویر و با استفاده از فضاهایی به دور از پیچیدگی و تکلف به معنا دست می یابد و دشواری سرودن ترانه نیز در همین حفظ لطافت روح شاعرانه و در عین حال عمق آن است.
اگر موسیقی و شعر را به دو دشت سرسبز که از هم دور مانده اند تشبیه کنیم، ترانه همچون پلی است که زمینه را برای پیوند آنان میسر می کند و به معنای سرود ، آوا و نغمه هم به کار برده شده است.
ترانه نوین:
اکثریت فعالان حوزه ی ترانه اتفاق نظر دارند که ترانه نوین از اواسط دهه چهل شکل گرفته است.
البته می توان با اشاره به ترانه (یه شب مهتاب) احمد شاملو که تاریخ آن بر می گردد به سال ۱۳۳۳ و با توجه به ساختار آن که زیر چتر ترانه نوین قرار می گیرد شاملو را آغاز گر آن بدانیم.
از اواسط دهه چهل ترانه هایی شکل گرفتند که انسان مدرن شهری والبته مایوس رو فریاد می زدند، که ترانه هایی مانند (بن بست) ایرج جنتی عطایی و (جمعه) شهریار قنبری ادامه دهنده ی این ژانر از ترانه بوده اند.
تفاوت ترانه و شعر در چیست؟
ترانه کلامی است که پذیرش موسیقی بالایی دارد و کلامی است که با موسیقی و شعر بتواند زیباتر و تاثیرگذارتر باشد.
جنتی عطایی:
به نظرِ من یکی از وجوهِ مهم تفاوتِ ترانه با شعر، خاصیتِ زمزمهپذیر بودنشه.
گاهی اوقات میبینم که در مقابل شعرِ مجرّد پیچیدهگی و احتمالاً لفاظی وروشنفکرانهگیش رُ میذارن در مقابل سادهگی کلام در ترانه و میگویند که ترانه باید ساده باشه و نباید وارد بخشِ زبانی و آفرینشگریِزبانی بشه. به نظرِ من هرکدام از اینها میتونه باشه، میتونه هم نباشه.
ترانه هم مثلِ هر اثرِ هنریِ دیگهیی باید با تمامِ زنجیرها، با تمامِ آزادیستیزیها، با تمامِ خرافات وحس و حال و افکار و قوانین ضدِ بشری مبارزه بکنه و همْچنان ترانه باشه.
افشین یداللهی:
تمام داشته هاى ما از ترانه، لزوماً از طریق شاعران به ما نرسیده! وتنها خاستگاه ترانه شعر نیست. «ترانه» شعرى مردمى است که از فرهنگ مردم تغذیه مى کند.
«ترانه» به عنوان بخشى از میراث فلکلور ادبى ما همیشه بوده و خواهد بود. آنچه ما اکنون به نام «ترانه» داریم جمع بندى و معدلى است از فرهنگ و زبان و فلکلور مردم ایران از یک طرف و امکانات زبان ادبى ما.
اغلب شاعران کلاسیک نگاه از بالا به حوزه ترانه دارند و فکر مى کنند که ترانه شکل ضعیف شده شعر است وتصورآنها این است که سهل انگارانه شعر گفتن به زبان محاوره، یعنى ترانه سرایى! در حالى که ترانه، اصولاً چیز دیگرى است از جنس دیگرى است و البته از لحاظ آکادمیک هم هنوز جمع بندى نشده، تنها با معیار تجربه قابل شناخت و درک بیشتر است.
آیا ترانه از شعر جداست؟
ترانه خواه ناخواه از دل شعر بیرون آمده است.
ترانه جایگاه طرح کردن بسیاری از مسایل است، چه مسایل سطحی و چه مسایل عمقی و اجتماعی و هر چیزی که در شعر میتواند مطرح شود در ترانه هم میتواند مطرح شود. در بسیاری از موارد ترانه شاعرانگی خود را دارد, مخصوصا ترانههایی که ماندگار میشوند. اینگونه ترانهها تمام ظرایف، تکنیکها و ویژگیهایی که در شعر رعایت می شوند را در خود دارند. یعنی به این صورت نیست که به راحتی بتوانیم از اصطلاحات محاورهای در ترانه و بدون معیار استفاده کنیم.
در نهایت به این میرسیم که ترانه، گونهای از شعر است که ترانهسرا علاوه بر تواناییهایی که در سرایش شعر دارد در ترانه به ملودی و موسیقی هم اشراف دارد و می تواند از ظرفیتهای آنها هم در ترانه کمک بگیرد و این توانایی را دارد که مضامینی را که در شعر و با پیچیدگیهای خاص شعر بیان می شود به صورتی قابل هضم و قابل درک و ساده بیان کند. یعنی ممکن است مضمونی عمیق در ترانه بیاید ولی باید به گونهای باشد که هر مخاطبی به فراخور حال و اعتقادات و پیشینهای که دارد بتواند لایههای مختلفی را از آن پیدا کند و با آن ارتباط برقرار کند.
ترانه گونه ای از شعر است البته با ظرفیتها و پتانسیلهای بیشتر ازشعر که جمع بیشتری از مخاطبان را ارضا می کند و ظرفیت موسیقی پذیری بیشتری را نیز دارد. ما خیلی از شعرها را داریم که ظرفیت موسیقی بالایی را دارند و وقتی با موسیقی همراه می شوند می بینیم که ترانه موفقی از آب در می آیند ولی چیزی که به آن ابتدا به ساکن ترانه نام میدهیم آن است که با شنیدن آن هر موزیسینی احساس کند که این نوع شعر ظرفیت پذیرش موسیقی را دارد.
مصاحبه ی یغما گلرویی با ایرج جنتی عطایی:
در رابطه با ترانه های دهه چهل و پنجاه جنتی عطایی می گوید: آن چه که در ترانه آن روزگار اتفاق اُفتاد بازتابِ تغییر وتحولات کلی اجتماعی و سیاسی و اقتصادیِ ما بود.
ترانه یک راه برای مبارزه با بی عدالتی است.
هر جامعهیی به دنبالِ صدایی برای بیان خودش میگردد. این صداها درزمینههای شعر، تئاتر، سینما و سایر وجوهِ هنری هم به وجود اومدن. بنابراین چنین اندیشه و روندی با تصمیمگیری و با بخشْنامه به وجود نیامده، انرژی و واکنشی بود که تبدیل شده بود به حسِ عمومی جامعه. اگه حسِ عمومی جامعه یأس باشه، اگر حس عمومیِ جامعه غلیانباشه، اگر زمانی حس عمومیِ جامعه پذیرش خرافه و تضاد نژادی و جنسی و طبقاتی باشه، در یک زمان هم حسِ عمومی جامعه نیاز بهمتحول شُدن و دیگر شُدن و برخاستن و قیام کردن بر علیه اینهاست. اینگونه بود که در اواخرِ دههی چهل دیگر جامعه به اوجِ خودشرسیده بود و همونطور که تاریخ میگه و میشه نگاهش کرد جریانهای مختلفی به وجود اومده بودن، نه تنها در ایران که تمامِ جهان دچارِتحول شده بود در همهی زمینهها. بنابراین فرزندانِ راستینِ اون جامعه و دوران میباید آن چیزی رُ که در جامعه نفس میکشید به نوعیبیان میکردند.
عوامل موثر در ماندگاری اثر:
علاوه بر موسیقی و کلام عامل مهم پاسخ گفتن به نیازجامعهیی است که هنرمند در آن زندگی می کند و این که آیا تونستن فرزندِ راستینِ زمانهی خودشون باشد؟
معمولآ ترانه و شعر در زمینهی مبارزه با ناعدالتیهای اجتماعی از زمینههای دیگرِ هنر فعالتر است.
یکی از دلایلش هم این است کهیک ترانه ـ بد یا خوب ـ به اصطلاح میگیره ، همهگان از وجودش باخبر میشن. حالا این همهگان ممکنه اکثریتِ ساکنینِ یک جغرافیا، یا یک کشور باشد ، ولی در موردِ شعر یا رُمان اینطور نیست.
برای این که کمتر جامعه به اون وسعت از بودن یا نبودنش با خبر میشه و هر چه که پیشتر بریم محدودتر میشه، تمام اینها کمک میکنند که ترانه در تمامِ دنیا به دلیلِ همهگیر بودنش از امکانِ اعلانِ حضورِبیشتری برخوردار باشه.
ترانه اجتماعی:
اگر بخواهیم یک ویژگی مشترک را در ترانه های اجتماعی بیان کنیم، آگاهی دادن به مردم است. این آگاهی دادن، می تواند رویکرد اعتراضی، یا اصلاحی داشته باشد. که نقش آن در ایجاد انگیزه و حرکتهای اجتماعی بسیار پر رنگ است.
این ویژگی به دلیل دسترسی آسان و فراگیر شدن سریع ترانه، و نیز تاثیر سریع آن در لایه های مختلف جامعه می باشد. امکانی که شاید در سایر عرصه های هنری به این شکل، وجود نداشته باشد.
حال با توجه به این مسئله، ایجاد پویایی و دمیدن روح نشاط و امید، از طریق ترانه، از آسان ترین و سریع ترین روشهایی است که هر جامعه ای می توانند از آن بهره گیرند.
اما آنچه که باید مدّ نظر قرار گیرد، چگونگی بیان کلام، در ترانه های اجتماعی است.
– آیا ترانه های اجتماعی باید تاریخ مصرف مشخصی داشته باشند ؟
– آیا بیان یک پدیده در یک برهه ی زمانی در جامعه ، به معنای این است که آن ترانه فقط در همان زمان کاربرد دارد ؟
– اگر در ترانه، از کلی گویی و همه سو نگری استفاده شود، آیا می تواند به خوبی معنای روشن و واضحی را به مخاطبانش برساند ؟ و اگر چنین نیست آیا باید آنقدر جزئی نگرانه نوشته شود تا فقط برای همان زمان و مکان قابل استفاده باشد ؟
شاید نوعی تعادل، در حفظ ارتباط بین” ترانه ، پدیده و زمان” بتواند راه حل مناسبی برای جلوگیری از کلی گویی یا جزئی گویی صرف ، باشد و از شعار زدگی در ترانه نیز جلوگیری شود.
آنچه که مهم است ترانه اجتماعی بایستی این امکان را داشته باشد تا مخاطب خود را هم به طور مسقتیم و هم به طور غیر مستقیم در گیر موضوعی کند تا از آن طریق بتواند بهترین نتیجه را بگیرد.