کجا بودی ؟؟؟
این بار تقدیم می کنم به آکادمی ترانه ، اگر جایی رسیدم فراموش نخواهم کرد، اعتماد و ارزش هایی که این سایت در مراحل مختلف برای اینجانب قائل میشد …
تقدیم به ” الهه صادقی ” ، خواهر کوچکم که داشتنش افتخار بزرگی ست
و
” آیدین قره باغی” و ” رسول آدینه” که از من انتظار خوب نوشتن را دارند و اینبار سعی کردم انتظارشان برآورده شود.
آره سردم … تو حق داری قبوله
به این دوری خودم باعث شدم نه ؟؟؟
نمی پرسی چرا؟ چی شد ؟ چه جوری ؟
مریضم ؟ خود به خود دپرس شدم نه ؟؟؟
تو خیلی بعد از اون بهمن رسیدی
که بابا دستو پامو سفت می بست
یه حسی از پدر با من عجین شد
یه نفرت که هنوزم توی من هست
کجا بودی توو اون خرداد وحشی
منو حجمی پر از تردید می کشت
تمام شهرو کرکس سایه انداخت
پرستویی اگه می دید … می کشت
تو حق داری … منم ناحق نبودم
نشستی پای چی ؟ این مرد تکراری
که لحظه لحظه مرگو زندگی کرد
تو از من انتظار عشق داری ؟؟؟
کجا بودی توو اون یلدا که تا صب
ژسه ، برجک ، تنفر ، سردیه دی
ستاره دوش ما با داد می گفت
بشین … پاشو… پدر سگ … با توام هی
کجا بودی توو اون سالا که مادر
النگوهاشو نه … دنیاشو بخشید
چه شب هایی که سفره وا نمی شد
پدر با آرزوی شام … خوابید
توو این سالا ، توو این دردا ، توو این بغض
که تا امروز باید مرده بودم
همینم که تو می بینی زیاده !
مساوی با یه عمری عقده بودم
تو حق داری … منم ناحق نبودم
نشستی پای چی ؟؟؟ این مرد تکراری
که لحظه لحظه مرگو زندگی کرد
تو از من انتظار عشق داری ؟؟؟
*******
همیشه محکومم به سرد بودن و قبول دارم که سردم
اما
تا
امروز
دلیلش را پرسیدی ؟؟؟
******
پ.ن : علی روشنی وقتی این ترانه را شنید گفت : ” بی شرف ”
این را زمانی می گوید که ترانه ای تا استخوانش نفوذ کرده باشد .