ظالم
شکستی قلبمو آسون ، نخواستی عاشقم باشی
توودریایِ بزرگِ عشق ، نخواستی قایقم باشی
شدم بازیچه ی دستت ، منو بی کس رها کردی
شکستی عهدوپیمانو ، تو باقلبم چه ها کردی
نه عشقی داری تو قلبت ، نه مِهری داری تو سینه
گناهت گردنه چشمات ، که عاشق رو نمی بینه
رفیقِ نیمه راه ، قلبم ، بدون بَعدِ تو می میره
دلِ کوچیکو داغونم ، دیگه از عاشقی سیره
نمی شه نه نمی تونم ، چِقَدخواهش چِقد اصرار
از این نامهربونی ها ، دیگه خسته شدم این بار
بروظالم ، برو خوش باش ، تو تکلیفت که روشن بود
تواین بازی ، نقشِ من ، از اون اول مُعیَّن بود
بروظالم ، برو خوش باش ، ولی من بی تو می میرم
برو ، اما یادت باشه ، همیشه از تو دلگیرم