تمنّا می کنم برگرد
تمنّا می کنم برگرد
ازین پروازِ خاموشت
بازم اشکام روین عکست
می ریزه تویِ آغوشت
چشام چِش توو چِشت می شه
ازین فریادِ بی فردا
ببین چَن سالِ با عکست
نشستم من تک و تنها
شکستم تویِ این سالا
به جایِ فصلِ بارونت
شده قلبم توو این روزا
دیگه بدجوری داغونت
به پایِ عشقِ تو خستم
گذشت عمری ، حالا پیرم
به امّیدِ یه روزی که
بگی دستاتُ می گیرم
بیا برگرد و بازم تو
نکن عشقِ من و حاشا
مثِ مهتابِ این شبها
بشو توو آسمون پیدا
دلم لک زد واسِ حرفات
واسِ اوقاتِ بیهوشی
واسِ بوسیدنِ دستات
توو این راهِ فراموشی
تمنّا می کنم برگرد
ازین پروازِ خاموشت
بازم اشکام روین عکست
می ریزه تویِ آغوشت
چشام چِش توو چِشت می شه
ازین فریادِ بی فردا
ببین چَن سالِ با عکست
نشستم من تک و تنها
آرزو منتظر
سلام سمیه ی عزیزم :-x خیلی خوشحالم که حال و هوای ترانه هات عوض شده به امید موفقیت های بیش تر تر :-x @};-
محسن علیوردی
سلام سمیه جان اسم ترانتو خیلی دوست داشتم :-) محتوا و احساس ترانتم قشنگ بود و لذت بردم @};- =D>
سامان سعیدی
=D> =D> =D> @};- @};- @};-
حامد تقی خواه
ترانتونو رو خوندم حاشا و پیدا قافیه هسن مهسا جان اتفاقا مهسا هم با این دو قافیس ;))
جاسم ثعلبی (حسّانی)
سلام عزیزم زیبا نوشتی و موضوعش فکر می کنم قدیمی هست و ابی که از جو گذشته دیگه هر گز بر نمی گرده موفق باشی @};- =D>