کمی فهمیده تر باش . . .
نمیفهمم کجایی که میون اینهمه بازی
نشستی رو به روی من برام هی گریه میسازی
اگر جای تو من بودم چه حالی بودی تو حالا
کمی فهمیده تر باش و کلاتو کن کمی قاضی
نمیفهمی که تنهامو نمیفهمی پریشونم
نمیفهمی تو اوج غم برا تو قصه میخونم
توی آئینه بندون شبای بی کسی گم شد
شکوه عشق که حالا میگم از اون پشیمونم
—————————-
مثل همه ی شما میدونم قافیه “میسازی” و “قاضی” مشکل داره اما دوس داشتم اینجا همینجوری بنویسمش.با علم به این مشکل نظرتو بگو دوست من
**محمد نوری**