یادداشتی بر ترانه ی نوین

ترانه چیست ؟

پس از گذشت بیش از صد سال از تولد ترانه ی معاصر هنوز تعریف مشخصی برای ترانه وجود ندارد و تمامی تعاریف موجود در حد یک نظریه ی شخصی هستند که شاید یکی از دلایل آن گستردگی دامنه ی ترانه طی سالیان بعد از پیدایش بوده باشد .

کلی ترین تعریفی که از ترانه در سالهای اخیر دیده شده همان تعریف قدیمی ای است : “هر شعری که قابلیت موسیقیایی داشته باشند را می توان ترانه دانست” .

امروزه کوچکترین تردیدی وجود ندارد که “فاقد وزن عروضی بودنِ شعر” چه به ضرورت ملودی و چه غیر از آن دلیل بر ترانه نبودن آن شعر نیست . اما اینکه اشعار نیمایی یا سپید را هم می توان با توجه به همین تعریف ترانه دانست ، مبحث دیگریبست که در ادامه به آن خواهیم پرداخت .

بزرگترین اشتباهی که در مورد ترانه در سالهای اخیر اتفاق افتاده است این بوده که اکثر ما به دنبال یک تعریف مشترک و واحد برای آنچه که مثلا در موسیقی سنتی به آن ترانه گفته می شود ، با آنچه که در سبک موسیقیایی دیگری همانند راک ترانه نامیده میشود هستیم . یعنی ما برای تمامی سبکهای موسیقی یک نوع شعر را ترانه تعریف کرده ایم . هر گاه ترانه ای گفته شد که قابلیت اجرا در تمامی سبکهای موسیقی را داشت ، آنگاه می پذیریم که تعریف مشترکی برای ترانه بین تمام مخاطبان و آهنگسازان و عوامل مختلف سبکهای موسیقی وجود دارد .

با نگاهی اجمالی به تاریخ ترانه معاصر ، از دوره ی بزگانی چون شیدا و عارف تا به امروز در می یابیم که در هر دوره به سبک ، قالب و زبان خاصی ترانه اطلاق می شده است .

هر چه که به جلوتر می رویم تغییرات جدیدی را در ساختار ترانه مشاهده میکنیم که با وجود اینکه سبکهای قبلی را از حوزه ی ترانه خارج نمی کند ، اما آنها را کم رنگ تر از قبل می کند .

در ابتدای دوره ی معاصر اکثر ترانه های ما تغزل به سبک عراقی بوده و به تبعیت از بزرگان این سبک مانند حافظ و سعدی سروده شده است . به واسطه ی اینکه تنها سبک موجود آن روزگار موسیقی ردیفی و دستگاهی بود ، تا سالها در زبان و قالب ترانه تغییر جدی به وجود نیامد .

در سالهای آغازیت دهه ی پنجاه ، با شروع موج نوی ترانه یا همان ترانه ی نوین و تولد موسیقی پاپ در ایران ، زبان به فراخور موسیقی دچار شکستگی شد و به واقع به زبان محاوره ی مردم کوچه و بازار نزدیک شد

تلاش پیشروان این جریان پدید آوردن دیدگاهی نو به زبان محاوره و بسط ظرفیتهای این زبان بوده است . و ترانه از تعاریف قالبهای کلاسیک بیرون آمد و در حقیقت تعریف ترانه عوض شد . از آن تاریخ تا امروز تغییر بنیادین به مثابه ی آنچه در دهه ی ۵۰ اتفاق افتاد ، در ترانه رخ نداده است . ولی شاهد فراز و نشیبهای بسیاری به فراخور تغییرات فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی ، در آن بوده ایم .

با توجه به توضیحات فوق و برای فرار نکردن از پاسح به عنوان مورد بحث ( ترانه چیست ؟ ) ترانه را در کلیت موسیقی پاپ مورد ارزیابی قرار می دهیم :

ترانه در نگاه کلی شعریست که با ذهنیت موسیقیایی ، برای تلفیق با موسیقی و مناسب با سبک موسیقی مورد نظر سروده می شود که بدیهی است می تواند موزون و مقفی هم نباشد .

اما ترانه در موسیقی پاپ که بیشتر مورد بحث ماست ، باید چند شاخصه ی دیگر را هم در خود داشته باشد که به آنها اشاره می شود :

اگر بپذیریم که موسیقی پاپ ، به معنای موسیقی مردمی است و عامه ی مردم را هدف قرار گرفته ، باید قبول کنیم که ترانه در موسیقی پاپ شعری است که قابلیت بر قراری ارتباط با عامه ی مردم را داشته باشد و به واقع از زبان قابل فهمی برای اکثر اقشار جامعه بر خوردار باشد . که با توجه به این توضیح و تعریف ترانه از نگاه کلی می توان به این نتیجه رسید که شعر سپید یا نیمایی به دو دلیل ، یکی پیچیدگی اغلب آنها و دیگری نداشتن ذهنیت موسیقیایی سراینده ، خوراک مناسبی برای ترانه ی پاپ نیستند .

در ترانه ی مورد نظر برای موسیقی پاپ همواره باید مرز بین شعر و ترانه را در نظر گرفت ، یعنی برای مثال در قدرت شعر مولانا از هر لحاظ شکی نیست ، اما همین شعر اگر قرار باشد به عنوان ترانه ای برای موسیقی پاپ ، تاکید می کنم موسیقی پاپ که قرار است با عامه ی مردم ارتباط بر قرار کند در نظر گرفته شود ، آنگاه مشاهده می شود که این شعر ، ترانه ی مناسبی برای این نوع موسیقی نیست . چون از زبان گرفته تا مضمون تفاوت زیادی با زبان و مضامین امروز عامه ی مردم دارد .همین مسئله ی شعر یا ترانه بودن در مورد عموم آثار سپید و نیمایی هم صدق می کند .

به هر حال ترانه محدوده ایست بسیار وسیع که هر روز هم با توجه به تغییرات فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی و به فراخور آنها تغییر نیازها و زبان مردم وسیعتر می شود . هیچ بعید نیست ، شعری را که ما امروز با قطعیت ترانه می نامیم در دهه یا دهه های آینده ، نوع منسوخی از ترانه باشد و تعریفی جدیدی برای ترانه مرسوم گردد “روزبه بمانی”

https://www.academytaraneh.com/388کپی شد!
1830
۱۰