سایه
فکرت شده غم هر روز و هر شبم
دق میکنه نفس جون میده رو لبم
دریا نمی شم و شبگرد ساحلم
دل شوره ای غریب همراهه با دلم
این جــا به نام تو آغــاز می کنم
من با خیــال تــو پــرواز می کنم
“من بی تو می رسم تا انتهای درد
چشمای تو منو درگیر گریه کرد”
تا انتهای شب چشمام به راهته
این کوچـه روشن از تصویـر ماهته
تا بغض های کال رد میشن از گلوم
یک سایه جــای تو میشنه روبه روم
این سرنوشتمه بی وقفـــه تب کنم
روزو به سادگی تقدیم شب کنم
“من بی تو می رسم تا انتهای درد
چشمای تو منو درگیر گریه کرد”
(اعظم اکبری)