نذر نور
نامه ت به دستم رسیدُ
فصل شکستم رسیدُ
اسم تو بر لب گذشتُ
آب از سر شب گذشتُ
کوتاهی از من نبودُ
فصل شکفتن نبودُ
این غنچه گل میشه باشه
دست تو پل میشه باشه
تا سرزمینی بهاری
بذری که باید بکاری
بذر غزل،بذر نوره
شعرای من نذر نوره
آتیش بگیره سیاهی
نذرت ادا شه الهی(۲)
حالا که ماهی، بتابُ
شبهای شیرین خوابُ
روشن کن و آروم آروم
از پشت پرچین،لب بوم
تاریکیُ دس به سر کن
خورشیدُ کم کم خبر کن
آتیش بگیره سیاهی
نذرت ادا شه الهی(۲)