تـو یه تـکرار واسه بـودن ، تـو مثاله عـاشقانه
تـو خودِ تعبیر عشقی ، نبضِ شعری تُـو ترانه
با تـو موندن مثلِ رویا ، شایدم خیال و خوابه
من و این دفتر و کاغذ ، شب و روزِ پی جوابه
زنـدگیم درگـیرِ با تو ، از تـو حـال من عـجـیبه
تو فرشته هستی بانو ، حسی که خیلی غریبه
از چشات عاشق ترینم ، خوبه هستی بهترینم
انگاری معجزه ای شد ، با تو من عشقو میبینم
تـو چشات معنی پاکی ، تـنِ تـو از جِنسِ بـارون
یه نسیمی توی طوفان ، شب ازت ستاره بارون
تـو تـولد بـهاری ، گـرمه این بـار دیـگه خـونه
من شدم مردِ یه آغوش ، مَردی که شده دیوونه
ای خدا بـبین تُـو دنـیات ، عشق ما یـه کهکشونه
آدم و حووا هنوز هست ، کَسی نیست اونو برونه
” امیرحسین اسماعیلی “