دلگیرم
رویِ هر برگ این تقویم
نشسته ثانیه تبدار
دلم می سوزه واسِ اون
شبای بیخودی بیدار
چقد از واژه ها خوندم
چقد از لحظه ها مردن
رویِ برفِ نبودن ها
چه شبهایی رو سُر خوردن
تو که رفتی نمی دونی
حسادتهای این تن رو
نمی دونی چه روزایی
نوشتم بی تو این من رو
چه ساده باورت کردم
کنارِ حلقه ی اشکات
به قولایی که می دادی
میذاشتم دس توی دستات
ولی حالا چه دلگیرم
می شینم توی مهتابی
چقد من غصه دارم از
تمنّاهای قلّابی !!!