دوسَم داره، دوسَم نداره!؟
منو هر شب که تاریکه، غمت راحت نمیذاره
منو گُلای پرپر که:
“دوسَم داره، دوسَم نداره” !؟
یه هوای سرد و پر معنی واسه سکوتِ من بسه
ببین این حس چیکار کرده که پاهام همیشه بی حسه…
…
بازم دستامو از حرص میذارم رو لبهام که
یه کم غرقِ تفکر شم
شاید باور کنم اینکه :
تو نیستی و بازم من، که دارم عشق می سازم
تو این میدون بی احساس دوباره من می بازم
منو هر شب که تاریکه غمت راحت نمیذاره
گلی که با تمسخر گفت:
هِه، دوسِت نداره!
(آذر ۹۱ بامداد روز شنبه)