نقطه پایان ( بغض گلو گیر)
لب پنجره نشستم….خاطراتت توی دستم
باد اومد ازم بگیره….ولی من دستمو بستم
میدونی که نفس من….به نفسهای تو بنده
تو نذار تنها بمونم…شب تنهایی بلنده
میبینی کاسه ی صبرم…خیلی وقته شده لبریز
تو بیا و نقطه ای باش……ته این شعره غم انگیز
تو نمیخوای من بمونم…..ولی میخوام که بمونی
گرد و خاک بی کسی رو….از رو قلبم بتکونی
میدونم حرفای این دل…همشون خوابو خیاله
اینکه تو بخوای منو باز….میدونم فرضه محاله
بس کن ای گریه دلگیر…بشکن ای بغض گلو گیر
اون دیگه بر نمیگرده….اشک من نشو سرازیر
چه غروبای غریبی….لب پنجره نشستم
یاده تو توی دلم بود….خاطراتت توی دستم
آنیتا نجفی
سلام عباس جان!اول بایدازت تشکرکنم بابت خوندن ترانه هام.اون دیگه برنمیگرده...اشک من نشوسرازیر.....میدونی منویادآهنگ داریوش انداخت :اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد...تا قیامت دل من گریه می خواد.....واسه همینم یه لایک خوشگل برات می زنم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
بهروز قاسمی(رها)
خیلی قشنگ بود استفاده کردم
حامد تقی خواه
لبه پنجره نشستم اتنا باد اومد دستامو بستم اتنا باد اومد ازم بگیره اتنا ولی من دستامو بستم اتنا فرارررررررررر الان میاد یکی یکی دندونامو میکشه ... ;))
امید منتظری
زیبا بود دوست من لایک @};-