حادثه
چقد ذوق کردم که رسوا شدی
گـــــــل نوشکفته تو باغا شدی
با این عینکِ ساده ی عهد بوق
به من گفتی امروز آقـــــا شدی
با اون لحن جذاب و شیرین تــو
تو اون لحظه های پــــراز واهمه
هنوزم نپرسیدم اســـم تـــــورو
سمانه،عسل،زهره یا فاطمه؟!
-
محمد نوری
مرسي از محبت دوستان @};- @};-
-
سید جعفر سجادی جاغرق
سلام چی بگم؟ همه گفتن ولی جالب بود :-)
-
محمد نوری
از لطف همه ی دوستان ادامه هم داره و کلا بیست و چند بیت هست اما فقط این چند بیتو گذاشتم فعلا از بقیه ی ترانه هم راضی ام و فضا به همین شکل حفظ شده به نظرم بازم از حضور دوستان ممنونم
-
مهربان آقایی
ستاره ام سحرم...... با بیت آخرش یاد شعر بکتاش افتادم که خیلی خیلی دوسش دارم البته موضوع اون شعر اجتماعی بود
-
نینا دلسوزی
:-?
-
مریم جلائی
سلام جناب نوری ترانه ی خوب و زیبایی بود... دوس داشتم ادامه هم داشته باشه... با مهر @};- @};- @};-
-
مهسا پهلوان
کاش مهسا هم داشت آخرش:)) مرسی از شما دوست من.جالب بود.بامهر.پهلوان @};-
-
مهدیه فراهانی
سلام زیبـــــــــــــــــــــــــــــــــــا بود موفق باشی عزیز @};- :-x
-
محمد علیزادگان
خوب بود و زیبا. @};- @};- @};-
-
مونا مهدی دوست
شعر جالب و قشنگی بود . فقط آقا و باغا قافیه نیست عزیز دل . @};- @};-
-
حامد تقی خواه
سلام عزیزم قشنگ بود اما فکر میکنم ازون سری ترانه هاس که اگر ادامش بدی خراب میشه همین به نظرم خیلیم خوبه به قول ندا چرا که نه
-
اعظم اکبری
سلام کنایه جالبی بود ادامش بدید با احترام =D>
-
امید منتظری
کوتاه بود اما خوب آفرین
-
مینا ملکی
خیلی خوب و بامزه شده محمد جان =D> =D> ;)) ;)) @};-
-
مجید شمس
خیلی با حال بود :-) سمانه،عسل،زهره یا فاطمه؟! :-? چقد دوس داشتم ادامه داشت محمد جان :-)