ول مُعطّلی (!!)
اگه حرفامو میخونی اشکاتو ذخیره کن
نقّاشیم کن! آسمون زندگیمو تیـره کن
.
دوست ندارم تو رو توی این ترانه بشکنم!
نــمیـخوام گـنـاهِ اشکـات باز بیفته گردنم
.
صاحب تموم لحظه های من شدی ولی
منــو ول کردی تــوی اینهمه ول معطّلی
.
واقِعا هیچی نداشتم توئم حق داری بری
تــازه ممنونتــم هستــم که بـه روم نمیـاری
.
دستِ تقدیر؟ نه.. دست من تو رو اینجا کشوند
پس بگو بشکـنه دستی که ما رو بــهم رسوند!
.
لـبِ پرتگاه چشمات ، رو جنازه م گُل بریز
ایـن سقــوطِ آخـرو تو یـادِ من دادی عزیـز..
.
واسه خیلی آرزوهات بـایـد از من بگذری
برو خیلی ساده! حتّی فکر نکن مقصّری ..
.