ما حصل یک عشق
تموم حاصل عشقم که با یک مرگ از اون جستم
دوتا قرصه که تا امروزهم جا خوش کرده تو مشتم
یکیش سبزه واسه خوابه
یکیش قرمز واسه قلبه
با قرص سبزه هنوزم خواب می بینم
تموم لحضه هایی که به پات سوختم
نمی دونم چقدر خواب توی این قرصه
که تو بیداریم دست از سر من بر نمی داره
همون چشمات,همون حرفات,نگاه نافذ و گیرات
چرا از یاد من هرگز نمیره زخمه اون حرفات
آخه قلبم هنوزم دردمی گیره با اینکه قرصمو خوردم
بدون شک خیلی ناجور فریب حرفاتو خوردم
گمونم قرصه قلابی است
یا که این درد تکراری است
وگرنه حال و روز ماچرا هر روز همین رنگی است