بدترین عضو
* و حالا که از زندگی دلخورم
دو وعده فقط حرص و خون می خورم
به سیگار و کبریت پناه می برم
واسه ی ششم خفتی می خرم
خودم رو به چنگ پکی میدم و
فضای نم خونه رو می درم
سرم گیر میکنه به سقف حدود
زمانی که از مانعِ مشکلات می پرم
با این شانس و نحسی تو(ی) این جشن غم
من از هر نفس زندگی می برم !
بنی آدم اعضای یک پیکرند
و من از تمامی تن بدترم !
عزیزم به من هیچ امیدی ندوز
من اینقد خرابم که رگ میبرم
*
*
*
* دکلمه ی اول ترانه :
نگو نجگیدم و زود باختم …
جون خودت تا که میشد ساختم …
بذار تموم کنم خودم قصه رو …
اشک و بریز که تیغ و انداختم …
از شما میخوام اولین ترانه ی مصرع کوتاهم ! رو اساسی نقد کنین .
ممنون .