وسواس
دروغات رو شده واسم
مث ِ فحشای ناموسی!
مث ِ وقتی که میگفتی
الان تو راهه چالوسی
دیگه چیزی نمونده جز
یه مشت خوابای بیتعبیر
کلاغ ِ قصه برگشته
به رسوایی ِ دامنگیر
خدا خواسته نباشی تو،
تا شاید عقل برگرده
به این مغز خرابی که
یه عمری با تو سر کرده
خدا خواسته نباشی تو
عذابت داده اینجوری
عذابت داده تا شاید
بفهمی رنج و با دوری
.
.
.
برو… تنهای تنها شو
دروغات رو شده واسم
حالا من به دوست دارم
دیگه بدجوری وسواسم…
(مجتبا حسینی)