تمومه آرزوم
تو رو تووی دلم کشتم ، که شاید غصه ها کم شه
همه هستیمو میبازم ، تا پشت لحظه ها خم شه
میدونستی یه بازنده م ، با اینکه خون دل خوردم
چه شبهایی که با یادت ، میون گریه ها مردم
برو تا این غمت بازم ، توو عمق لحظه هام باشه
به جای اون همه تردید ، نگاهت توو دلم جا شه
نخواستی با تو باشم من ، نگو این کار تقدیره
چرا نیستی ببینی که ، شب و روزم چه دلگیره
با عکست خاطراتت رو ، به آتیش میکشم بازم
تمومه آرزوم اینه ، نبینی لحظه ای ماتم