دیگه بی تو نباید عاشقی کرد
یه عشقی از تو مونده یادگاری
داره روزا و شبهامو میگیره
نه بالی مونده نه شوق پریدن
تمام من توو دست غم اجیره
مث الماسی تو صندوق قلبم
نگین خاطراتت مونده باقی
تو بزمی که غم و چشمام به پا کرد
دو دستام جام و چشمام میشه ساقی
تمام خاطراتت توی قلبم
تمام بی کسیهام رو به رومه
من و مرگ و جنون به هم رسیدیم
گمونم کار من دیگه تمومه
چقد سنگین چه بی رحمانه حالا
داره بغضی گلومو می فشاره
دلم چون قایقی درگیر امواج
داره تو این طلاطم کم میاره
تو که رفتی تمام زندگی مرد
همه روزای من بارونی و سرد
حالا عاشق شدن کابوسه تلخه
دیگه بی تو نباید عاشقی کرد
درون بغض آیینه یه روزی
همه این خاطرات و قاب می گیرم
کنار معبد زیبای عشقت
چه قد(ر)آروم به خواب عشق میرم