قهوه تلخ حقیقت
میشینم گوشه خونه مثه هر روزو همیشه
زندگی بدون یادت حتی یک لحظه نمیشه
تو خیال من میپیچه یاد اون لحظه آخر
یاد لحظه های تلخ بوسه های تلخ آخر
مزه گس فراقت مونده تو مضاق قلبم
یخ زده دست غریبم توی شهر سرد سردم
پرسه های بی بهونه تو شبای شعر شرجی
خیس بارون شدن و باز گریه های مرد شرجی
گم شدن توی خیابون، نفسای پر تلاطم
همه ی زخم زبونا، خنده های تلخ مردم
هنوزم تو حسرت یه همدم و سنگ صبورم
هنوزم برای تو، من عاشق تک و جسورم
هنوزم تو ساعت هفت پشت پنجره می شینم
هنوزم عکس شباتو توی قاب ماه می بینم
عاقبت روز دوشنبه روز مرگمه می دونم
قهوه تلخ حقیقت زهر مرگمه میدونم
روی قبرم بنویسین منتظر بود و نیومد
به اومد تو به سر کرد اما عمر اون سر اومد
تو که رفتی خوب و خوش باش با رقیب من همیشه
زندگی بدون یادت حتی یک لحظه همیشه