دیگه به دنیا اعتمادی نیست
دیگه به دنیا اعتمادی نیست
وقتی تن آزادگی سرده
وقتی بهای زندگی مرگه
وقتی چراغ سبز هم زرده
حرفاموکشتم ، بغضم و خوردم
از دست این دنیای بی احساس
وقتی نمی فهمن که چی میگن
این بی شعورای خدا نشناس
از کل دنیا چی برام مونده
غیر از دوسیب و چائی و املت
هی گریه کردن وقت جُک گفتن
خنده کناره گریه ی هَملت
این روزها روزای خوبی نیست
وقتی قراره بی تو باورشه
وقتی قراره اعتقادامون
تو راه این آزادی پرپرشه