محکوم
من یه محکوم به عشقم،چشم تو حکممو داده
دل من فقط وسیله ست،کار چشم تو فساده
جرم من تو این ترانه داشتن یک دل ساده ست
جرم تو ربودن من از یه طفل بی اراده ست
متهم تویی که دائم مثل سایه در گریزی
تو که با خمار چشمات دلا رو به هم می ریزی
دیگه بس کن این گناهو چند تا دیونه می خواستی
حالا وقتشه که پای کارایی که کردی واستی
حالا وقتشه یه بارم تن بدی به حکم بارون
چتر چشماتو ببندی رد بشی از این خیابون
حس کنی سردی شب رو وقتی خیس تن خسته ا ت
حال و روزم و بفهمی از نگاه چتر بسته ات
تو فقط می تونی آسون به گناه من بخندی
نه که این دل اسیر و پشت میله ها ببندی