رهایی
امشب دیگه از اون شبای نابه
غم نداشتنت برام حبابه
امشب میخوام به جنگ مهتاب برم
توو خلوت دلای بیخواب برم
امشب اگه خدا بخواد نور میشم
لاشه ی تاریکی ها رو گور میشم
امشب یه دل منو صدا میکنه
یه سر به اون دل بزنم نشکنه
امشب واسه یه شاپرک بال میشم
نقاشیِ رو بالشو خال میشم
امشب دیگه هیچ خبری از تو نیست
توو قاب چشمام اثری از تو نیست
امشب میخوام این قفسو باز کنم
دور بریزم یادتو، پرواز کنم
امشب دلم یه آسمون جا میخواد
به قدر هر ستاره دنیا میخواد
امشب میخوام قطره ی بارون بشم
زخمهای یک سینه رو درمون بشم
امشب میخوام آتیشو لمسش کنم
گُر بگیرم، پاکی رو حسش کنم
امشب میخوام حس بکنم زنده ام
به غم بگم امشبو شرمنده ام