دنیایِ بی تو بودن
این خاطراتِ بی تو، بوی بهانه میدن
دنیامو بی نگاهت، همرنگِ خون کشیدن
این ساعتایِ خائن، سرد و صبورن انگار
همدستِ گریه میشن، توو این شبایِ بیمار
دنیایِ بی تو بودن، قلبِ شکنجه گاهه
تنها مسیرِ رفتن، اینجا یه کوره راهه
اینجا به جرمِ عشقت، بغضِ شبونه میدن
بین من و بهشتم دیوارِ شب کشیدن
یک عمره دوری از من، یک قَرنه مُردَم اینجا
پوسید جسمِ سردم، توو گورِ سردِ دنیا
بی تو همیشه اینجا، ناکوک میشه سازم
آهنگِ خنده هاتو با گریه می نوازم
ای هم تبارِ دریا! خورشیدِ چاره سازم!
تا کِی ترانه هامو، از جنسِ شب بسازم؟
برگرد و ساده تر کن، رویایِ عاشقی رو
مقهور و ریشه کن کُن، این فصلِ زمهریرو
کم کن حضورِ مرگو، از مشرقِ حقیقت
آغوشِ عاشقی باش، ای آبرویِ خلقت
من بی تو و حضورت، شوریده و تباهم
با تو شبیهِ بارون، بی تو خودِ گناهم