تو عزیزی
تو عزیزی ، مهربونی ، توی تاریکیه شبهام
بی تو من دیوونه می شم ، توی گلواژه ی غم هام
تو غروبی ، آسمونی ، نه ! خودِ رنگین کمونی
تو همون ستاره ای که می گیرن از تو نشونی
تو یه اوجی ، مهربونی واسه من ترانه خونی
تویِ شعر التماسم ، واسم از عشق ، می خونی
تو غریبی ، تو یه ماهی ، واسه یِ شبای تارم
تو غزلخونی واسِ من ، یه نتی روی گیتارم
تو یه التماسِ سبزی ، سحری پر از ترانه
نباشی هر جا که باشم ، دل تو رو داره بهانه
تو یه معبودی عزیزم ، واسه ی تمامِ دردام
یه ترنّمی ، یه شعری ، یه گلی تو همه رویام
نری از کنار قلبم ، یه روزی نزاری تنهام
بزار آهسته بریزه ، نفست روی نفسهام