من کهنــه نیستم !
به دنـبال یـــک وجب آسمـان آبی ،
برای حســـــی نـونــوار …
دنباله یه دفترِِ شعرِ جدید ، تــو گــریه هـای بـی صـدا میگردم
یه دفتر از جنسِ نداشتنِ ترس ، تو واژه هایی که بیان نکردم
دنباله یه خاطره ی جدیدم ، که پشت میله های شب نباشه
یــه صـلـحِ تـازه بینِ لیلی و من ، کـه نـاگزیرِ رنگـــــِ تب نباشه
یـه حسِ تـازه کـه یـه جـور تورم ، تــو شاخصِ بورسِ جهانی بشه
یه کارتِ عشقِ خیلی ویژه و خاص ، که واسه من صدور آنی بشه
دنباله یه دکلمه ی جدیدم ، نه این صــداهای کلفت و مرموز
یه چیزی مثله مهدیِ موسوی ، یه حرفِ تازه توی شعرِ امروز
یه عشقی مثله آسمون که هیچ وقت ، لجباز و غرغر و خر نمیشه
حتی تـو روزایی کـه ابــر داره ، برای من دوست داشتنی تر میشه
تـــــــاسِ جـدیـد و ریختمو منـتـظـر ، بـرای آوردنِ دو تـا شیـشم
تو لایه های مبـهمِ جامعه ، من کهنه نیستم و فسیـل نمیشم
کـهـنـه نمی شم مـثـه پـروانه ای ، کـه لای بـرگای کـتـاب اسیـــره
درست مثه شخصیتِ یه پیـکان ، که جـاشو یه “مزدا تری” میگیره
دنـبـالـه یـه قـطـار بی کـوپـــه ام ، راهیِ دریـــای مـدیـتـرانــــه
یه حس نوستالژی که داره میگه ، زمزمه کن سـرودِ بچه گانه
نه خطّای سیاسی نه خطِ فقر ، نه حتی خط این اتویِ شلوار
یه جایی میخوام که نباشه مرزی ، بین دلای ما به اسمِ دیوار
دنبالِ یه واکنش جـدیـدم ، از کُنـــشِ میون دست و قلم
یه سیبِ آبی از درختِ حـوا ، واسه نیوتون و تمام عالم
دنبالِ یه واکمنِ و یه نوارم ، بــرای ضبطِ هفته های بعدی
نه ” آی پد ” و تکنولوژیِ دنیا ، نه فــایلِ PDF شعر سعدی
نه دنبال کشیش و نه کلیسا ، نه بررسیِ رنسـانس و صنعت
دنبال یه متُد میگردم ولی ، نه واسه دلخوشی یا واسه عادت
راستی تو فکرشم که آخرِ سال ، یه بمبِ هسته ای بسازم ، یه بمب !
بلکه بـتـرکـه و هـمـه بخـنـدیـم ، بـه کـوچــه های بی نشون و پلمپ …
تـــــــاسِ جـدیـد و ریختمو منـتـظـر ، بـرای آوردن دو تـا شیـشم
تو لایه های مبـهمِ جامعه ، من کهنه نیستم و فسیـل نمیشم
کـهـنـه نمی شم مـثـه پـروانه ای ، کـه لای بـرگای کـتـاب اسیـــره
درست مثه شخصیتِ یه پیـکان ، که جـاشو یه “مزدا تری” میگیره