لبخندت…
تو چشماتو به روم بستی شدی زیباترین خفته
یه لبخندی رو لبهاته که از چشمــم نمیــــوفته
چقد دنیــــات شیرینه که تلخــــی رفته از یادم
اسیــــرت میشـــم اما من توزنـــدون تو آزادم
همش از روی دلتنگی ازم هی بوسه میخوردی
تو با لبخنـــــد شیرینت منو تا آسمـــون بردی
برام دنیــــا جهنم شدکه با اخــم تو پاشیـــــدم
همون وقتی که خندیدی بهشتو رو لبـات دیدم
چیکار کردی بالبهات که عوض شدسال احوالم
واسه پرواز احســـاسم تویی تنهـــا پر وبــــالم
شده خنـــدت واسه قلبـــم نمایشـــگاهِ آرامــش
یجوری آرومم کردی مثه عشق بازی رو بالش
چقد خوبه بخنــــدی وبمونـــی توی آغــــوشم
تبسم کن که هر غصــم بشن دیگه فرامـــوشم
تمومـه واژه ها خندس دارم از شادی میمیــرم
که با لبخـــند تو جونم،همیشه عشق میگیـرم
من از لبهــــای تو میگم ترانم میشه پٍُِر خـنده
همش تقصــیر لبهاته که لبخند داره، میخنـده…
***************************************************************************************************
تقدیم میکنم به خواهر خوب و مهربانم عهدیه مقامی(آراس)
امیدوارم که همیشه و هرجا دلشان بی غم و لبانشان پر از خنده باشد