یــــکی..
یــــکی اینجا شبیه تو به افکارم سرازیره
یــــــکی هر ثانیه بی تو میون گریه میمیره
شبیه سایه ی تردید میون خواب و بیداری
مثه هذیون حین تب توی اوج یه بیماری
یکی با ضربه های سخت داره مغزم رو می شکافه
همش تو ذهن من داره خیال خام می بافه
یکی مثل خودت انگار به ذهن من تجاوز کرد
من و آبستن حسی شبیه به تناقض کرد
جنین یادش و هر شب به خون دل غذا می دم
واسه فردای این بچه چه غمگینانه نومیدم
یکی اینجا شبیه تو به افکارم سرازیره
یکی تو ذهن متروکم سراغ عشق و می گیره
“مهرنوش محبی”