عروسک
ضمن عذرخواهی از همه دوستان این ترانه مربوط به خواهر یک دوست خواننده و عزیزی است که در تدارک ازدواج بود ولی مرگ او را امان نداد…
زخم روزگار نشست روی نفسهات
دلمو میلرزونه سردی دستات
دیگه نایی نداره دستای خسته ات
دیگه نوری نداره چشمای بسته ات
عروسکهای تو منتظر نشستن
چشماشونو حتی یک لحظه نبستن
اونا عاشقای پاک قصه هاتن
عاشق صدای پا و خنده هاتن
بی تو این عروسکا دلواپسن
بی تو چه غریبن و چه بی کسن
قصه هات نیمه تمومه
قصر رویاهات خرابه
بی تو شاهزاده قصه
دیگه درگیر عذابه
دیگه فرصتی نمونده
نفسات خسته خسته است
چشمای ناز و قشنگت
دیگه تا همیشه بسته است….