سیاه پوش
سیاه پوش:
یکی پشت در خونه داره هی دور تر میشه
منو دیگه نمیبینه، همینجور کورتر میشه
یکی پشت در خونه است که کفشات رنگ کفشاشه
که مثل تو سیاه پوشه که دستکش توی دستاشه
محاله اون تو باشی چون، داره میره از این خونه
تو گفتی پیش من هستی، ولی پیشم نمیمونه
یه لبخندی رو لبهاشه، یه نامه توی دستاشه
گذاشتش لای در انگار، میترسم مال من باشه
صداش کردم که برگرده مثل تو رد شد و رد شد
جوابم رو نداد و رفت، مثل تو با دلم بد شد
کاراش مثل توئه انگار، چرا مثل تو راه میره؟
سیاه پوش روتو برگردون، که قلبم داره میمیره