زیباترین گناه
زیباترین گناه تو اون شبِ کبود
زیرِ درختِ بید , بوسیدن تو بود
ساده گرفتنه شرط قداست و …
بادستِ بی وضو لمسِ تنِ تو بود
تو اون شبِ کبود , زیرِ درختِ بید
از اضطراب و ترس جونم به لب رسید
لحظه برهنه بود , شب تار و ناپدید
غیر از خدا کسی اون صحنه رو ندید
غیر از خدا همه مسخِ طلسمِ خواب
دنیا به اسمِ ما ,بی مرز و بی حجاب
تو اون سکوتِ ناب جشن کوچیکمون
هیچکس خبر نداشت از جیک و پیکمون ..
مهتابِ نقره ای , از لای شاخه ها
آروم سرک کشید , آروم و بی صدا
اما خدا بهش گفت: کاره زشتیه
زیباست عشقشون , زیبا بهشتیه
زیرِ درختِ بید مجنونترین شدم
دیوانه از تو و بیگانه از خودم
تا دم دمای صبح ما زیر چترِ شب
یک شعرِ دلپذیر با سطر سطرِ شب
هادی/مهر۸۹