نیمکت
منو یک نیمکت خالی یادت هر لحظه باهامه
هنوزم یه بغض خسته کنجه خلوت صدامه
دیگه حتی یادمم نیست که خوشی چه شکل و رنگه
ولی خب بدون که با تو غصه خوردنم قشنگه
گاهی وقتا حسم اینه حتی با خودم غریبم
ای تو از من آشنا تر به خودم غمت نصیبم
اگه روزی با من همسفر بشی پای پیاده
با تو تا نبودم هستم همین از سرم زیاده
کاشکی این روحم و جونم همه در چنگ تو باشه
اگرم این دل من لایقه دلتنگ تو باشه
حاله من خیلی عجیبه بد جوری شدم دچارت
توو خوشی تو باش و دنیا تو غما خودم کنارت