فقر
زیر آسمون دودی توی کوچه تو خیابون
صحبت از دستای خالی با یه چشمِ پر زبارون
این روزا توی کتابا می خونیم از غم دارا
عکس برگزیده ی اون چشمای گریون سارا
صحبت از یه دنیا فقره ،صحبت از خونه غمگین
صحبت از خواب فرشته ،صحبت از یه خواب سنگین
این روزا صورت ماهم رنگ مهتابو ندیده
کودک فقیر قصه هیچ ستاره ای نچیده
خورشید تو آسمونم چشماشو رو دنیا بسته
گلای رز تو باغچه همشون خوابن و خسته
آخه این فقر و نداری ،چنگ زده به جون دنیا
هیچکسی امید نداره به روزای سرد فردا
دیگه هیچ دلی نمونده که بخواد رنگی بمونه
واسه دلگرمی عشقش یه ترانه هم بخونه
هرچی رو که من نوشتم پشت اون بازم یه حرفه
حس سردی و غم و درد ،حس یخ زدن تو برفه
آرزو(باران)