تو مثل شب یه رازی
تو مثل شب، لطیفی و
تو فکر بودن منی
تو شاعری و در تب ِ
شب سرودن منی
تو مثل مهتابی و من
کویر تسلیم توام
مثل یک کوه بلند
حدیث تکریم توام
تو مثل شب بلندی و
به آسمون میخندی و
راه منو میبندی و
عاشقترم تو میکنی
خاکسترم تو میکنی
×××
ستارههامو پس بده
میخوام که آسمون بشم
یه آسمون بیقرار
میون کهکشون بشم
تو کهکشون قلبمی
که بینهایتی و باز
تشنه یک کوچ دیگه
اول این راه دراز
تو مثل شب بلندی و
به آسمون میخندی و
راه منو میبندی و
عاشقترم تو میکنی
خاکسترم تو میکنی
×××
تو مثل شب عزیزی و
مرز تو بینهایته
من به تو نمیرسم
این آخرین روایته
من به تو نمیرسم
دل به تو نمیرسه
تو مثل شب یه رازی و
خیال بیخودی بسه
تو مثل شب بلندی و به آسمون میخندی و راه منو میبندی و عاشقترم تو میکنی خاکسترم تو میکنی