این منم تنها
این منم تنها
نگام کن؛ این منم با من/
نگام کن؛ این منم تنها/
منم تنها مث یک کوه/
منم تنها مث دریا
...
نگام کن؛ این منم با من
نگام کن؛ این منم تنها
منم تنها مث یک کوه
منم تنها مث دریا
…
منم تنها مث یک کوه
صبور و ساکت و مغرور
پرم از رفتن و رفتن
به سمت قلههای دور
...
منم تنها مث دریا
پر از غوغای آرامش
که بعد از حس آرومش
پره از موجای سرکش
…
نگام کن؛ این منم تنها
مث دشت و مث جنگل
میمونم تا ابد تنها
که تنها بودم از اول
...
منم تنها مث یک دشت
که قلبش گسترش داره
به قدر وسعتش در خود
نفس داره، تپش داره
…
منم تنها مث جنگل
که تکثیر درختاشه
که توو انبوهشون میخواد
دچار گم شدن باشه
…
منم که توی تنهایی
پر از تکرار آغازم
که با هر شکل تنهایی
یه شعر تازه میسازم
…
منو با شکل تنهاییم
ببین هر لحظه و هرجا
نگام کن؛ من خودم هستم
نگام کن؛ من منم تنها
...
شبنم حکیم هاشمی