ژانر اجتماعی

( ممنوعه ۱ : علفهای هرز )

( علف های هرز )

توی مترو نشستم و آروم
غرق توو غصه و غمای خودم
خسته از زندگی از این تقدیر
چی میخاستم بشم ولی چی شدم!

باز ..حس میکنم روم افتاده
بار سنگینیه نگاهی هیز
باز یکی زل زده بهم.. که برام
مثل یک گرگ کرده دندون تیز :

میشه لطفا بهم شماره بدین ؟
یا بذاریم قرار واسه فردا ؟
چش چرونای خائن و هرزه
شهر ما پُر شده از این مردا

هی مواظب باید باشی که یوقت
توو خیابون عقب نره شالت
راهتو میری و میبینی باز
مثه زامبی میان به دنبالت

زن براشون یه جور بازیچه س
که نه دل داره و نه عقل و شعور
زن براشون شبیه دسماله
که باید تا کثیف شد انداخت دور

اینا دنبال هرزگی اما
روو من افتاده اسم ( بدکاره )!
توی دستش ببین یه حلقه س که
داره داد میزنه که زن داره !

توی مترو نشستم و اونم
پیله کرده برم به همراشو
یه دلم میگه نه…گناه داره
یه دلم میگه به درک..پاشو

پا میشم..آخه کی دیده خرگوش
دل بسوزونه واسه ی روباه ؟
یکی از این کثافتا بود که :
منو اینجور نشوند به خاک سیاه

راه میفتیم میریم توو یک خونه
اون جلوتر ..منم به دنبالش
به سراغم میاد با مشروبی
که در اورده از توو یخچالش

روی دیوار خونه یک قابه
خودشو همسرش..لبا خندون
پیکو پُر میکنم میرم بالا
قبلش اما میگم : سلامتیتون

میگه نه.. اون همش باهام سرده
هیچ وقت  احساسمو نمیفهمه
میگه حتی جداس اُطاقامون
میگه مغرور و تلخ و بیرحمه

میگه از ترسِ پول مهریه س
که نمیشم جدا از اون لاشی
بعد میپرسه : میشه  پنهونی
از حالا دوست دخترم باشی؟

منو میبوسه و میریم رو تخت
هر دو مستیم و قصه معلومه
ساعتی بعد توی آغوشم
غرقِ یک خواب ناز و آرومه

وحشی و مست بودم و مونده
جای دندون من رو گردنشو
میرم از روو مخاطب  گوشیش
بر میدارم شماره ی زنشو

یهو از خواب میشه بیدارو
بی پدر داغه داغه..ول کن نیست
تا دم صبح کارمون میشه :
مثه اون فیلمها ( مثبتِ بیست ) !

همه جام درد میکنه حالا
اون ولی مثل بچه ها خوابه
پا میشم تا برم ولی قبلش
وقت خشکوندن یه مردابه

مینویسم رو آینه با رژِ لب
با خبر شد زنت.. خیالت تخت
دیگه دنیات جهنمه…راستی:
من ( یه اچ آی وی ) مثبتم بدبخت !

واسه من زندگی یه خیاطه
هر چی میدوزه رو تنم میکنم
قبل رفتن..تا بتونم نسل
این علف های هرزو کم میکنم !

شاعر :
( عباس مقدم )

https://www.academytaraneh.com/117791کپی شد!
82
۸
۳

  • mer3de سلام و درود خدمت دوست خوبم . بسیار عالی و لذت بخش بود. لایک تقدیمت
  • عليرضا عباسي سلام عباس جان کار خیلی خوبی بود / اما این فیلمشو تو ترکیه باید بسازن اینجا مجوز اجرا نمیگیره / لایک تقدیمت///
    • عباس مقدم درود علیرضای عزیز و ممنون از لطفت..راستش اگه ده سال میش اینحرف رو میزدی باهات موافق بودم..اما الان توی این شبکه ی پخش فیلم و سریال خانگی یه چیزا میبینیم که هنوز توی ترکیه قفله.خخخ .سبز بمانی
  • سپيده رحمت خواه سلام و عرض ادب. بنظرم شما قبل از شاعر بودن نويسنده بسيار خوبى هستين و دستمريزاد بابت اين ترانه زيباتون و در آخر هم بگم قسمت انتهايى ترانه خيلى خوب بود دم خانمه گرم😂 منتظر ممنوعه دو و سه هستم. پرترانه باشين✨
  • حامد تقی خواه آفرین آخرش جوری تموم شد ک توقعش رو داشتم البته اون گناه داره یکم توقع برای چنین انتهایی ایجاد کرد ک از سورپرایز کم کرد یدونی ایراد قافیه هم بود که معمولا میگن یدونه ضمیر رو میشه استفاده کرد در هر شعر و میزاریمش بپای اون در کل ذهن روایی خوبی داری و نیمکره راست مغزت فعالیت خوبی داره
    • عباس مقدم ممنون..راوی داستان یه درگیری فکری هنوز توی خودش داشته که غیر عادی هم نیس.بنظرم داستان از اونجا جذاب میشه که در اواخر کار مخاطب میبینه راوی قراره به همسر مرد خیانتکار خبر بده.و ضربه ی اخر هم ایدز داشتن راوی هست که توی بند قبل از اخر مخاطب ازش اطلاع پیدا میکنه.راستش خودم زیاد فک نمیکنم ترانه از اول قابل پیش بینی بوده باشه ولی نظرت برام محترمه..در مورد ایراد قافیه..اگر ذکر کنی کدوم قافیه مد نظرته ممنون میشم.