ترانه
جنگ
با دشمنم نه ، اما
از جنگ بر می گردم
با اشک و آه و حسرت
دلتنگ بر می گردم
با اینکه تیر و ترکش
تویِ تنم ،اصلاً نیست
ولی سراسر زخمام
زخمی که از، دشمن نیست
از خاطراتش واسم
مونده فقط ،بیداری
دلشوره و سر گیجه
لحظههایِ تکراری …
گاهی که یادم میره
سربندِ شو ، میبندم
تو سنگرِ رؤیاهام
میشکنه ، لبخندم !
ردی از اون همیشه
رویِ تنِ این خونهاس
پشتِ سرِ من میگن
این مرد که ،دیوونهاس
از خاطراتش واسم
مونده فقط ،بیداری
دلشوره و سر گیجه
لحظههایِ تکراری …
منان اکبری