سمت روشنی

سمت روشنی

ای ستمدیده‌ی تنها و غریب تو چرا خسته و خاموش شدی؟ چرا گم شدی توی ظلمت و درد چرا گم شدی؟ فراموش شدی؟ ...

ای ستمدیده‌ی تنها و غریب

تو چرا خسته و خاموش شدی؟

چرا گم شدی توی ظلمت و درد

چرا گم شدی؟ فراموش شدی؟

تو چرا به ظلم و بیداد و ستم

بی‌صدا و ساده تسلیم شدی؟

تو چرا برای این بقای تلخ

بند اجبار یه تصمیم شدی؟

تو باید طلسم ظلمو بشکنی

رد شی از ظلمت و درد

بری سمت روشنی

تو باید خودت رو باور بکنی

به خودت تکیه کنی، خسته نشی

نباید اسیر مرداب بشی

تو باید مونده و پا‌بسته نشی

تو باید مثل یه نیلوفر پاک

بشکفی حتی توو مرداب و لجن

تو باید رو کنی سمت آسمون

مث نیلوفرا وقت گل شدن

تو باید طلسم ظلمو بشکنی

رد شی از ظلمت و درد

بری سمت روشنی

اگه تو روح خودت رو بشناسی

اگه آگاه بشی از خود خود

اگه تو خودت رو تغییر بدی

با خودت نگی که هر چی بود و شد

می‌تونی طلسم ظلمو بشکنی

تا از این مسیر تیره رد بشی

می‌تونی خودت رو پیدا بکنی

فرصت رسیدنو بلد بشی

شبنم حکیم هاشمی

https://www.academytaraneh.com/117049کپی شد!
53
۴
۱

درباره‌ی شبنم حکیم هاشمی

از سال ۱۳۷۸ فعالیت جدی خودم را در زمینه‌ی ادبیات شروع کردم. و از اوایل دهه‌ی ۸٠ به ترانه‌سرایی نیز پرداخته‌ام. دو ترانه‌ی «فرشته» و «مسیر» را با صدای سیاوش قمیشی در کارنامه‌ی خود دارم. همچنین چند دکلمه‌ از شعرهای خودم، و چند کتاب (در زمینه‌ی شعر و ترانه و قصه و داستان) هم در کارنامه‌ام جای دارد.