زنِ دیوونه

زنِ دیوونه

من عاشقِ یه زنه دیوونه‌م!
اون که رو دریا خونه می‌سازه
باور کنین دیوونگی خوبه
دیوونه با دیوونه می‌سازه!

اون از یه دنیایِ دیگه‌س انگار
چشمایِ اون حرفایِ نؤ داره
روزا مثِ خودم یه دیوونه‌س
شب پا به پایِ ماه ، بیداره!

اون مثلِ این دختر سوسولا نیس
موهاشو با گیره نمی‌بنده!
کفشایِ پاشنه‌دار نمی‌پوشه
تا من نخندم، اون نمی‌خنده!

چن روزیه که مادرم میگه
این عشق مفتش هم نمی‌ارزه
من خوب میدونم تو چی هستی
دنیایِ بی تو مرگه هر لحظه

گوشِت به این حرفا بدهکاره؟
من عاشقِ یه زنه دیوونه‌م
من فارِغ التحصیلِ چشماتم
از فلسفه چیزی نمیدونم!

تصمیم گرفتم عشقمون باشه
باید بریم جایی که آرومه
گورِ بابایِ هر کی راضی نیس!
تکلیفِ ما دو تا که معلومه

موهاتو وا کن تو هوایِ من
جوری که دنیام و بپوشونه
خوبه که با تو مردِ بازی شم
من باش و یه زنه دیوونه!

فرزاد ایمانی

از مجموعه شعر
این خونه با دلشوره همدسته

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/117022کپی شد!
منبع
19
۳