خیلی دیره

خیلی دیره

نمی دونم چم شده؟هرموقع که می بینمش
همه حرفام یه دفه لعنتی از یادم میره
این روزا هرکی منو می بینه بِم میگه چته؟
نمی دونن حواسم پیش نگاه تو گیره
قبل دیدنش همیشه حس خوبی دارما
اما وقتی که میاد سرقرار پریشونم
تا میام بهش بگم چن وقته عاشقت شدم
نمی دونم چرا خب!آخرشم نمی تونم
تو قرار بعدی قول دادم که منطقی باشم
واسه ی یه حرف ساده این جوری کم نیارم
آدم خجالتی ،بد جوری تو درد سره
این چه حال بدیه که من بیچاره دارم
داره از روبرو با دوستای دانشگا میاد
یه قدم ورمی دارم هی با خودم حرف می زنم
با یه لبخند قشنگ داره بهم زل می زنه
تا میام بهش بگم صد دفه هی جون می کنم
یه ساله گذشته و همین جوری تو فکرشم
آخرش نشد بیای نشد که باهم بمونیم
وقتی گفتم اینو که خیلی دیگه دیر شده بود
موقع خدافظی گفتش دیگه نمی تونم….

https://www.academytaraneh.com/116941کپی شد!
107
۱۷
۱

  • سپيده رحمت خواه سلام جناب عباسى عزيز ترانه و كليت داستانو دوست داشتم ولى رو ريتم خاصى نوشته نشده بود... قلمتون مانا✨
  • mer3de سلام جناب عباسی عزیز. داستان کارتون خوب بود و جسارتا من هم مثل آقای رضاوند معتقدم که اگه بیشتر پرداخته میشد کار زیباتری از این داستان در میومد . البته همین که بعد از مدتها دوباره دست به قلم شدین باید به فال نیک گرفت . پرترانه باشید دوست خوبم
    • عليرضا عباسي ممنون از حضورتون/ نظردوستانی چون شماو دیگر عزیزان برام محترم و ارزشمنده/ و به هیچ وجه دنبال توجیه کار و طرفداری از ترانه م نیستم و همه ی آدمها تا زمانی که زنده هستن نیاز به یادگیری دارند /منتها چون شما و آقای رضاوند خیلی کلی نقدکردید نیاز بود که بیشتر توضیح بدید.پاینده باشید.
      • mer3de سلام مجدد. اینکه دیدتون نسبت به نقد انقدر متواضعانه ست جای تقدیر فراوان داره. منظور من اینه که ترانه تون خیلی ساده است و مثل یک داستان تعریف شده . میتونست یکم چالش برانگیز تر بشه و ذهن مخاطب رو به فکر وابداره که بند بعدی چی میخواد بشه . بعضی جاها هم جابجایی ارکان و یک مقدار خروج از وزن دیده میشه . برای مثل مصرع چهارم : نمیدونن حواسم پیش نگاه تو گیره ... اگر بشه "نمیدونن حواسم پیش نگاهت گیره " روی وزن و آهنگ درست تری خونده میشه . یا بطور مثال اگه بجای این مصرع" نمی دونم چرا خب!آخرشم نمی تونم " بگیم " زبونم میگیره ، هول میشم بازم نمی تونم " همون منظور رو رسوندیم ولی یکم از سادگی جمله کم کردیم . پرحرفی من رو ببخشید . پرترانه باشید دوست خوبم
      • عليرضا عباسي خب این شد/با حرف دومتون که مصرع ها ساده ست موافقم و چیزی که شما نوشتید رو خیلی بیشتر دوست داشتم /اما نقد تغییر وزن اگه به این صورت بنویسم مشکل وزنی پیدا میکنه/و تمام مصرع ها روی فعلاتن ،فعلاتن،فعلاتن،فعلن نوشته شده و اون جوری به مشکل میخوره/ممنون از توضیحاتتون...
  • مصطفی رضاوند مثلا اینجا چرا خوب آخرشم نمی‌دونم این قسمت از مصرع کاملا جا به جایی ارکان داره
    • عليرضا عباسي اون قسمت جابه جایی ارکان نداره و مشکل قافیه داره که توضیحش رو دادم چون چند بار خواستم این ترانه رو آپلود کنم و نشد از دستم در رفت والا این کار رو برای خانوم ربانی تو صفحه ی واتساپش گذاشتم و نمی تونیم نوشتم /
  • مصطفی رضاوند چرا خوب آخرشم نمی‌دونم این قسمت از مصرع کاملا جا به جایی ارکان داره
  • مصطفی رضاوند بله بنده قالب ترانه رو نگفتم با کمال عذر خواهی ریتم آهنگ وبه لحاظ وزنی ببینید ترانتونون به صورت کلی حالت موقوف المعانی بودن و طرح یه داستان رو داره اما اصلا ساخته و پرداخته نیست بازم درود
  • مصطفی رضاوند سلام من متوجه ساختار فنی نوشته جنابعالی نشدم با کمال عذرخواهی از جنابعالی انتظار بیشتری میره
  • حامد تقی خواه سلام جناب عباسی ی دوست داشتنی / خوبه ک بعد مدت ها انگشتات به قلم پیوند خورد ، پیوندتان مستدام ، شاعر شدن انتخاب هیچکدوم از ما نبوده ، راهی بوده ک خدا تو مسیر زندگی مون قرار داده ، پس حتی اگر جبر زمان قلم رو از دست مون بگیره ، نگاه شاعرانه در لحظه لحظه زندگی مون جاریه ، اولین شعری ک گفتم خوب یادمه تو همین فضا بود ، اینطوری شروع میشد : توی سرمای زمستون / زیر ابر و باد و بارون / پا به پای هم میرفتیم / توی کوچه ، تو خیابون / باد لیرحم زمستون ، میزدش تو صورتامون / اما گرمی دلامون / آب میکرد برف زمستون / وقتی ک یه دونه برف / میفتاد از ابر پرخون / میگفتیم رسید هدیت / متشکرم خدا جون / بعد تو سالی گذشته / اره بلزم فصل سرده / کاش میشد برفی نباره / برف واسم شروع درده / آخه بی اون برف و سرما / واسه من بی ارزشه / ای خدا کاری بکن / که اونم تنها بشه / شاید اون تنها بشه / توی برف سردش بشه / توی سرما دوباره / خاطراتش زنده شه / شاید اونجا حس کنه / که دلش تنگه برام / شایدم اونجا بفهمه / چرا بغض داره صدام / نه خدا من نمیخوام / تو دلش غم بشینه / من به سختیش راضی نیستم / اون هنوز عشق منه //// یادش بخیر چه داغون بودم 😅😅 حدود ۱۵،۱۶ سالم بود کاش شوق اون روزا دوباره بر میگشت دلم بدجوری هوای اون حال و هوا رو کرده ،
    • عليرضا عباسي درود بی پایان حامد جان/ ممنون از حضورت/راستش وقتی کارای بزرگایی چون جنتی عطایی رو میخونم بدون اغراق دارم تیله بازی میکنم و خودمو شاعر یا ترانه سرا نمی دونم /تصویرسازی های جنتی عطایی ،به کاربردن کلماتی چون سنفونی،کارناوال...واژه هایی که تو فرهنگ ما ایرانیها جایی نداره اما انقدر به خوبی تو کار نشسته که جای هیچ بحثی رو نمیذاره /دوست داشتم یه مقاله درمورد این مرد بزرگ مینوشتم اما کو حال.روزو روزگارت خوش.
  • عباس مقدم درود علیرضای عزیز. خوشحالم که بعد از مدتهای مدید کار جدیدی رو ازت خوندم و امیدوارم بازهم بنویسی و بنویسی. و اما ترانه یک کار عاشقانه و دلی بود که بر دل هم نشست فقط در بند اخر. همینجوری که خودتم میدونی قافیه دچار اشکال بود. برات بهترینها رو ارزومندم . سبز بمانی
    • عليرضا عباسي سلام عباس عزیز / حق با شماست و ممنون از اینکه بهم گفتی/ من چون چند وقت بود کار نذاشته بودم /نمی تونستم آپلود کنم /چندبار هی نوشتم احتمالن توهمین گیرودار این خبط رو کردم و تو اصل کار نمی تونیم بود.بهترین هارو برات آرزو دارم.